شعر سپید استخوانهای پوک شده از فقر با هر شکست متلاشی میشوند اما هربار ایستادهام شعر نوشتهام، ساز زدهام و به روی خودم نیاوردهام با همین دستهای معمولی آنقدر بال زدهام تا از کوچههای تنگ و تاریک به کافههای بالای شهر پرواز کنم که زیر چراغهای نئون دست در دستِ
ترانه های بهزاد رحیمی
09168773468 : خرید شعر و ترانه