ترانه و شعر آهنگ های خوشبختی، آغوش خالی، به شونه های کی تکیه کنم و سرزمین آرزوها از فاتح نورایی / + ملودی / همکاری با The Ways ، سیاوش حور، امید همدانی، امین راز، داوود حیدریان، علی بزاز ترانه سرا: بهزاد رحیمی برای خرید ترانه کلیک کنید اینستاگرام ترانه
متن آهنگ جلو نرو با صدای داوود حیدریان ترانه سرا: بهزاد رحیمی به استخون رسیده زخم این کاردجلو نرو جلو نرو جلو نهوجودمو نفس نفس بگیرنوجودمو بگیرن و تو رو نه یه عاشقم که واسه ی رسیدننمونده کاری که نکرده باشهیه پنجرم که قسمتش همینهجلو چشش همیشه نرده باشه تو
عزیزم… تو این شرایط بدم. آتیش به زندگیم نزن دستامو محکمتر بگیر عزیزم آینده مال ما دوتاس. پشت ترانه هام خداس دستامو محکمتر بگیر … ترانه سرا: بهزاد رحیمی
# لطفا خودتان را برای مخاطبین ما معرفی کنید؟ بهزاد رحیمی هستم، شاعر و ترانه سرا، متولد ۱۳۶۸ و کارشناس ارشد شیمی. تا کنون دو مجموعه شعر منتشر کردم سلول های خاکستری در سال ۹۴ چاپ شد که مجموعه ای شعر شاعران جوان نوراباد لرستان است و در
احساس میکنم کسی ما را میپاید کسی ما را میپاید که قدمهایم شل میشوند که بوسههایم سرد میشوند کسی ما را میپاید که با تردید از درها عبور میکنم بزرگ می شوم و ترس هایم بزرگتر هر وقت زیاد میخندم میترسم هر وقت زیاد میترسم، میخندم ما با دردهایمان به
نباید کم بشی ازین ترانه / تن تو واژه های شعره واسم می تونه باعث یه انقلاب شه / هنوزم عطر تو روی لباسم نباید رابطه اینجا تموم شه / برای عشقمون سختی کشیدیم عزیزم یادته چه نقشه هایی / برای حس خوشبختی کشیدیم نگو با خاطراتم زندگی کن
بینهایت خستم / بی نهایت سردم همه رو با این عشق / من کلافه کردم انگاری افسردم. گوشه گیرم بی تو جا گذاشتی اینجا. حس بیتابیتو … ترانه سرا: بهزاد رحیمی برای خرید ترانه کلیک کنید
ترانه کافه خاطرات با صدای آسو منتشر شد متن ترانه: نشستم توی کافهی خاطرات تو نیستی، ولی زل زدم تــو چشات نشستی چشامو رصد میکنی به سختی تو اشکاتو سد میکنی غرورت نمیذاره عاشق بشی بگو کی میخوای از غرور خستهشی تو نیستی و سرد میشه این قهوه هم
شعر سپید: ————— به گذشته فکر میکنم بچه لاکپشتها را روی قایقهای کوچک چوبی میگذاشتیم و در آب رها میکردیم به گذشته فکر میکنم و دریازده میشوم فرماندههای جنگ اگر به گذشته فکر میکردند هرشب تیر باران میشدند #بهزاد_رحیمی
شعر سپید استخوانهای پوک شده از فقر با هر شکست متلاشی میشوند اما هربار ایستادهام شعر نوشتهام، ساز زدهام و به روی خودم نیاوردهام با همین دستهای معمولی آنقدر بال زدهام تا از کوچههای تنگ و تاریک به کافههای بالای شهر پرواز کنم که زیر چراغهای نئون دست در دستِ
#ترانه همیشه با تو، من رو راست بودم تو بودی همدم شادی و دردم بجز اشکای تنهایی یک مرد ازت چیزی رو من پنهون نکردم #بهزاد_رحیمی
دوستم بدار اما نه همیشه این خط ممتد آرامش عشق را میکشد تو فقط گاهی دوستم داشته باش آنچنان که قطره قطره آب بچکانی در دهان ماهی تشنه #بهزاد_رحیمی @BehzadRahimi89
آهنگ #بانو با صدای #ئاسو منتشر شد ترانهسرا: #بهزاد_رحیمی متن ترانه: بدون بودنت آینده مبهمه بدون بودنت حتی هوا کمه بارونی کردی باز، هوای کافه رو برو ولی الان، تو این هوا نرو دیوار و عکس تو، بارون و عطر تو شهرو دیوونه کرد، این شال و چتر تو
منم اون آدمی که منطقی بود ولی چن روزی میشه فرق کردم مث قایق که دل میده به دریا خودم بودم خودم رو غرق کردم … ادامه داره برای خرید ترانه کلیک کنید ….
مثل چند شب گذشته پدر رفته بود توی مزرعهی ذرت بخوابد آتش روشن کند [شغالها را فراری دهد] ما هم خیال میبافتیم و از خستگی زود خوابمان میبُرد آفتاب پلکهایمان را باز میکرد، میخندیدیم باران از تار و پود سقف زندگیمان رد میشد، میخندیدیم باد چادرمان را میبرد، باز
شعر سپید: مثل کوهام کوهی از درد که وقتی دلش شور میزند از چشمههایش آب شور میآید مثل کوه ایستاده ام کوهی که وقتی دلش تنگ میشود هیچ چیز از تنش عبور نمیکند جز مرگ مثل کوه دوستت دارم به من برگرد گل سرت را از میان بوتههای وحشی تنم
ترانه جدید از اون خرداد تب کرده گذشتیم رسیدیم ما به سرمای زمستون دیگه چیزی میون ما نمونده بجز این خاطرات خیس بارون تو از این زندگی دیگه بریدی تو احساست به من تغییر کرده شاید اونکه می خواستی من نبودم شاید قلبت یه جایی گیر کرده
با یه شاخه گل سرخ بی قرار چش براهتم که از راه برسی صد دفه این پا و اون پا می کنم می میرم زنده میشم تا برسی مطمئنم که تو بر می گردی به خستگیام می دونم ببینمت یادم میره بگم سلام نبض من به قلب تو بستگی
مصاحبه با “بهزاد رحیمی” به بهانهی چاپ مجموعه شعر “اتاق بیخواب” در این مصاحبه سامو فلاحی یاریمان کرده است. ـ خودتان را معرفی کنید. بهزاد رحیمی هستم، متولد نوراباد دلفان. کارشناسی دبیری شیمی را از دانشگاه بوعلی همدان و سپس کارشناسی ارشد شیمی معدنی را از دانشگاه رازی کرمانشاه
سال آخر دبیرستان شعر می خواندم و علوم تجربی موسیقی گوش می دادم و فکر می کردم، به آینده زیر سرم بالش پر می گذاشتم بلکه خواب آزادی را ببینم برای فتح آسمان آماده بودم توی اتوبوس جاده ها را با اشک و لبخند پرواز کردم پا توی غربت دانشگاه